دیوانه


توهمات

ته مانده یک مغز که سال پیش پوکید

روزی زیر سایه ی بیدی همانی که به سخره گویندش مجنون گفت:سینه ی مرا اگر سالیان دازی بعد از مرگم بشکافند نام تو را حک شده خواهند یافت.گفتمش:و اگر سینه مرا هزارگانی بعد با خنجری کند بشکافند خون سینه ام تمامی خاطرات را بر در و دیوار این شهر مرده خواهد نوشت و مردمان آن زمان را زامبی های دوست داشتن خواهد کرد.خندید و قهقهه سر داد و گفت:دیوانه و گذشت آن روز و روز ها گذشتند و روزی آمد که رفت.آری رفت و نماند تا اینک بگویمش آری دیوانه ام.دیوانه اویم که تنهایم گذاشت.و رفت و نماند تا بگویمش دیوانه ات بوده ام،هستم و تا ابد دیوانه اش خواهم ماند.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 13 / 11 / 1390برچسب:بید,مجنون,سینه شکافتن,دیوانه,حک,سینه,خواهم مان,ساعت 19:26 توسط توفان | |


Power By: LoxBlog.Com