توهمات
ته مانده یک مغز که سال پیش پوکید
يك توهم
يك درد
يك خارش
يك عطسه.
آغاز يك توهم
شروع يك درد
آزار يك خارش
مرگ يك عطسه
و
پايان يك روز بيهوده.
نظرات شما عزیزان:
من به آمارزمین مشکوکم اگراین شهرپرازآدم است پس چرااین همه دل تنهاست؟
وبلاگ زیبایی داری به منم سربزن راستی لینکت کردم توهم بی زحمت منوبلینک
وبلاگ زیبایی داری به منم سربزن راستی لینکت کردم توهم بی زحمت منوبلینک
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
دیشب تو را در ماه دیدم
با حسرتی جانکاه دیدم
با دیگران همدست و سرمست
پشت مرا عشق تو بشکست
در قلب تو جایی ندارم
مرغم که ماوایی ندارم
من در قمارت برده بودم
آنشب برایت مرده بودم
با حسرتی جانکاه دیدم
با دیگران همدست و سرمست
پشت مرا عشق تو بشکست
در قلب تو جایی ندارم
مرغم که ماوایی ندارم
من در قمارت برده بودم
آنشب برایت مرده بودم
رها 

ساعت12:54---25 اسفند 1390
آیا در این دنیا کسی هست بفهمد
که در این لحظه چه می کشم ؟ چه حالی دارم؟
چقدر زنده نبودن خوب است ، خوب خوب خوب
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود
هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم
و هنگامی تشنه آتش شدم،
که در برابرم دریا بود و دربا و دریا ..
Anna 

ساعت15:31---12 اسفند 1390
آنقدر نامت را
باران
به پنجره کوباند؛
ديشب
که صبح؛
با نزول اولين آيه های خورشيد
بر خطوط خالی ؛
سبز شدی !
و جوانه زدی روی ؛
سه نقطه های بی واژه ام ...
مداد سبزم؛
ريسمان نامرئی تو را گرفت
بالا کشاندی مرا
تا حد بی نهايت آبی های دور
....
حالا تمام برگ های سفيدم
بهار شده اند
باران
به پنجره کوباند؛
ديشب
که صبح؛
با نزول اولين آيه های خورشيد
بر خطوط خالی ؛
سبز شدی !
و جوانه زدی روی ؛
سه نقطه های بی واژه ام ...
مداد سبزم؛
ريسمان نامرئی تو را گرفت
بالا کشاندی مرا
تا حد بی نهايت آبی های دور
....
حالا تمام برگ های سفيدم
بهار شده اند
با شعر ستاره شب منتظرتونم
پرمعنی بود سهیل جون
دیگه به ما سر نمیزنی دیگه؟1
دیگه به ما سر نمیزنی دیگه؟1
روزگار تلخترین دردها را به رخ میکشد.....مثل بلوغ دردهاست.....
نه!
قرار نبود
هیچ اتفاق تازه ای
بیفتد
نه!
قرار نبود
سهمی از سایه ی تورا
برای شانه های خودم
بردارم
تنها
قرار بود
در قرارهای خاکستری
کمی
بی صدا
ب
ش
ک
ن
ی
م
.
.
.
قرار نبود
هیچ اتفاق تازه ای
بیفتد
نه!
قرار نبود
سهمی از سایه ی تورا
برای شانه های خودم
بردارم
تنها
قرار بود
در قرارهای خاکستری
کمی
بی صدا
ب
ش
ک
ن
ی
م
.
.
.
همه ی روزها رنگ روز اول است
یادت نیست ؟
همان ابتدای زندگی را می گویم
هنوز در توهمات
غوطه ورم
یادت نیست ؟
همان ابتدای زندگی را می گویم
هنوز در توهمات
غوطه ورم
در پایان روز سطل زباله ام را خالی می کنم
از نامه هایی که برایت نوشتم
و پاره کردم
اشک ریختم
بعد یک پک سیگار
نقش چهره تو در دود
توهمی است دوست داشتنی و دردناک
.
.
با قلبم چه کنم که از تو خالی نمی شود
از نامه هایی که برایت نوشتم
و پاره کردم
اشک ریختم
بعد یک پک سیگار
نقش چهره تو در دود
توهمی است دوست داشتنی و دردناک
.
.
با قلبم چه کنم که از تو خالی نمی شود
نوشته شده در دو شنبه 29 / 11 / 1390برچسب:, ساعت
23:26 توسط توفان | 11 نظر |
Power By:
LoxBlog.Com |